به سهم خود از همه‌ی کسانی که به حمایت از ما (بکتاش آبتین، کیوان باژن و رضا خندان) برخاستند سپاسگزارم. و نیز از کانون نویسندگان ایران که در این چند روز برای حمایت از ما هر آنچه توانست کرد. اگر سایه‌ی حمایت افکار عمومی و وجدان‌های بیدار نباشد، بی‌شک فعالان جنبش آزادی بیان و مخالف سانسور در هرم جهنمی سرکوبگران آزادی بیان خاکستر می‌شوند. آزادی بیان آستانه و درگاه همه‌ی آزادی‌هاست و اگر بسته باشد، در به روی همه‌ی آزادی‌ها بسته است. از همین روی جنبش آزادی بیان اهمیت فراوانی دارد و باید در تقویت آن کوشید. یک راه قوت بخشیدن به آن حمایت از فعالان آن است.
روز سه‌شنبه دوم بهمن ما، سه عضو کانون نویسندگان ایران، به دادگاه فراخوانده شدیم تا به سبب فعالیت در کانون (انتشار نشریه داخلی و چاپ بدون پخش کتاب پنجاه سال کانون نویسندگان ایران) محاکمه شویم. به دلیل عدم ثبت وکالتنامه وکلایمان، ناصر زرافشان و راضیه زیدی، از دفاع خودداری کردیم و از رییس دادگاه خواستیم رسیدگی به پرونده را به روز دیگری بیندازد تا وکلای ما بتوانند حضور یابند. او با این خواسته مخالفت و در عوض کفالت صدمیلیونی را به وثیقه‌ی یک میلیاردی تبدیل کرد تا ما حتما راهی بازداشتگاه اوین شویم، و شدیم. من با تامین قرار روز شنبه از زندان آزاد شدم. حال با دیگر اعضای کانون در تلاش آزاد کردن دو عضو دیگر،کیوان باژن و بکتاش آبتین، هستیم.

*******
یک صحنه از سکانس دادگاه
شخصی که احتمالا نمایندۀ دادستان است کیفرخواست را می‌خواند.
نماینده دادستان(پس ازقرائت هویت متهمان): نامبردگان کتابی نوشته‌اند که بخش‌هایی از آن بر ضد نظام جمهوری اسلامی است و با عنایت به محتویات پرونده و گزارش وزارت اطلاعات، آنها متهم هستند به: ۱- تبلیغ علیه نظام. ۲- اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور.
آبتین: جناب قاضی تقاضای ما اینه که لطف کنید و این دادگاه را به تعویق بیندازید.
رییس دادگاه: چرا؟
آبتین: چون وکیل ما نتونست شرکت کنه. ایشون دو روز پی در پی به دفتر شما مراجعه کرده که وکالتش ثبت بشه اما هر بار ایرادی گرفتن و از ثبتش خودداری کردن.
رییس: اینجا وکیل به درد نمی‌خوره. خودتون دفاع کنید.
خندان: ما از این اتهام‌ها سردرنمیاریم. به لحاظ حقوقی نمیدونیم معنیشون چی هست و در مقابل چی باید بگیم. اینها را وکلا میدونند و آنها باید حضور داشته باشند.
رییس: خودتون هم میتونید. وکیل دیگه چیه
خندان: ما که چیز غیر قانونی از شما نمی‌خواهیم. دادگاه را چند روز عقب بیندازید تا وکلای ما هم بتونن حضور داشته باشن.
رییس: مگر ما بی‌کاریم که دادگاه را عقب بیندازیم. نخیر خودتان دفاع کنید. دفاع می‌کنید یا نه؟
خندان: نه. بدون وکیل نمیتونیم دفاع کنیم.
رییس: خیلی خب. (نگاهی به پرونده می‌اندازد) این کفالتی که تعیین شده با اتهام همخوانی نداره. (رو به منشی) برای هر کدام یک میلیارد وثیقه تعیین می‌کنم. بنویس
آبتین: چرا؟
رییس: چون ممکنه فرار کنید.
خندان: این پرونده چهار ساله که در جریانه و ما فرار نکردیم. چرا باید فرار کنیم!
آبتین (رو به رییس): شما با این برخوردها شبها با وجدان آسوده می‌خوابید؟
رییس (عصبانی): چرا آسوده نخوابم. شما بر ضد نظام مقدس جمهوری اسلامی کتاب نوشتید، نفس کشیدنتان هم حرام است.
خندان (معترض): این چه حرفی است. شما قاضی هستید و اولین اصل قضاوت بی‌طرفی است. شما هنوز حرف ما را نشنیده اید و دارید در باره مان قضاوت می‌کنید. این چه دادگاهی است، چه عدالتی است.
آبتین: بیدادگاه است.

Keine Fotobeschreibung verfügbar.

دیدگاهتان را بنویسید

Please enter your comment!
Please enter your name here