یک پرسش، چند پاسخ ——–پرسش در باره‌ی آزادی بیان و وضعیت کنونی

0
13

————————-
پرسش در باره‌ی آزادی بیان و وضعیت کنونی
در پی تهدید و ممنوعیت خبرنگاران و رسانه‌ها از اطلاع‌رسانی در باره‌ی شیوع ویروس کرونا این پرسش را با چند تن از اعضای کانون نویسندگان ایران در میان گذاشتیم:
با توجه به وضعیت کنونی ایران، به نظر شما نبود آزادی بیان و رسانه‌های مستقل چه تأثیراتی بر بحران‌های اجتماعی و شهروندان می‌گذارد؟
آرش الله‌وردی، محسن حکیمی، رضا خندان و آیدا عمیدی به این پرسش پاسخ داده‌اند. پاسخ‌ها به ترتیبی که به دستمان رسیده تنظیم شده است. با تشکر از این نویسندگان.
(توجه: پاسخ‌ها نظرهای شخصی پاسخ‌دهندگان است و لزوما نظر کانون نویسندگان ایران نیست.)
*******
محسن حکیمی:
مخالفت حکومت با آزادی بیان از همان جنس مخالفت با آزادی پوشش است. حکومت به زنان می‌گوید خود را بپوشانید تا من و مردان من به سبب بی حجابی شما مرتکب گناه نشویم. او، به این ترتیب، از آزادی پوشش ممانعت می‌کند تا ناتوانی خود و مردان خود را از خویشتن‌داری جنسی پنهان کند. در مورد آزادی بیان نیز مسئله همین است. او به مردم می‌گوید: شما از نابسامانی‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی انتقاد نکنید، از گرانی و فقر و بدبختی و فحشا و اعتیاد و زندان و کشتار و کرونا و هزار کوفت و زهرمار دیگر سخن نگویید، چرا؟ برای این که ناتوانی حکومت در اداره مملکت معلوم نشود! «سیاه» نمایی نکنید تا حکومت بتواند رو«سفید» بماند! این سرکوب «سیاهی» برای تقویت «سفیدی»، این نابودی «دشمن» برای تقویت «خودی»، همان منطق دوقطبی ایدئولوژیک است که بر اساس آن تمامی «شر» باید به یک قطب نسبت داده شود تا قطب دیگر تجلی تمام عیار «خیر» باقی بماند. چنین است منطق حکومت اسلامی برای جلوگیری از آزادی بیان: مخالفت با بیان حقیقت جامعه برای ارائه تصویری دروغین از آن. آخرین نمونه‌اش دستگیری فردی است که فیلمی از غسالخانه قم در مورد انبوه قربانیان مبتلا به کرونا منتشر کرده است. سرکوب و زندان البته فقط وجه سلبی مخالفت با آزادی بیان است. این مخالفت وجه ایجابی نیز دارد و آن آزادی قلب حقیقت در راستای حفظ نظام سیاسی است. فردی که گوشه‌ی کوچکی از حقیقت ناتوانی حکومت در مهار کرونا را افشا می‌کند؛ دستگیر می‌شود، اما آن که پیشگیری از کرونا را در گرو فروکردن روغن بنفشه در مقعد می‌داند و یا برای خلاصی از دست کرونا خرافات و دعا خوانی را تبلیغ می‌کند آزاد است هر چه می‌خواهد بگوید و بنویسد. به این ترتیب، آیا نبود آزادی بیان تأثیری جز سرپوش گذاشتن بر بحران‌های اجتماعی و جلوگیری از ریشه‌یابی آنها می‌تواند داشته باشد؟

آیدا عمیدی:
نبود آزادی بیان و رسانه‌های مستقل دست حکومت را برای ارائه‌ی گزینشی و جهت‌دار اطلاعات با زمانبندی مطلوبش باز می‌گذارد. در بحران‌هایی مانند بحران اخیر این عدم شفافیت می‌تواند به قیمت جان مردم تمام شود. در حالی که مردم همه روزه شاهدِ مرگ مبتلایان، در خطر بودن جان افرادِ با مشاغل روزمزد (که امنیت اقتصادی برای پناه گرفتن در خانه را ندارند) و نبود امکانات کافی برای پیشگیری در مراکز درمانی(به ویژه برای پرسنل خدمات) و… هستند، حکومت با عدم شفافیت در ارائه‌ی آمار مرگ‌ومیر، مبتلایان و میزان کنترل بیماری، قصد دارد تمام بار مسئولیت را بر دوش مردم و پرسنل درمان بیاندازد.
حکومت نه تنها خود را ملزم به شفافیت درباره‌ی میزان موجودی و نحوه‌ی توزیع اقلام مورد نیاز در مراکز درمانی نمی‌بیند و از پذیرش مسئولیت خود درباره‌ی اماکن عمومی و پرخطر(مانند زندان‌ها و کانون‌های اصلاح و تربیت) سر باز می‌زند؛ بلکه دست به تشکیل «کارگروه ویژه برای مقابله با شایعه‌سازان فضای مجازی با موضوع کرونا» زده است. شایعاتی که خود محصول بی اعتمادی عمومی به رسانه‌های حکومتی و فقدان رسانه‌های مستقل است.
در ناامیدی مطلق از حکومت و نداشتن زمان کافی و امکان واقعی برای پاسخگو کردن آن، نبود جریان آزاد اطلاعات راه را بر شکل‌گیری جریان‌های مردمی و انسجام عملکردی آنها نیز می‌بندد.
در کنار تمام این‌ها فراموش نکنیم ما با حکومتی مواجه‌ایم که از هر بحرانی برای سرکوب مخالفین و جهت‌دهی به افکار عمومی و نمایش اقتدار خود سود می‌جوید. چنانکه می‌بینیم درست در همین روزها که مردم سرگردان و بر جان خود بیمناک‌اند، خبر صدور حکم اعدام سه تن از بازداشتی‌های آبان ماه منتشر می‌شود: امیرحسین مرادی، محمد رجبی و سعید تمجیدی.

آرش الله‌وردی:
این روزها در میان مردم تقریباً یک بحث مشترک وجود دارد و آن این‌که «دولت مدتها پیش از کرونا باخبر بوده ولی به مردم نگفته است تا فلان اتفاق بیفتد یا نیفتد و… » این گزاره و دیگر گزاره‌های مشابه دقیقاً همان چیزی هستند که ما مردم را به عریان‌ترین شکل ممکن به مبحث آزادی بیان و سانسور پیوند می‌دهند.
حاکمیت مدام تأکید می‌کند که مردم اخبار صحیح درباره‌ی کرونا را از ‌صدا و سیما و وزارت بهداشت دریافت کنند. در این میان جالب است که همه می‌دانند اخباری که حاکمیت پخش می‌کند؛ اخبار حقیقی نیست، همه‌ی ماجرا نیست و مردم نیاز به خبر بیشتر و واقعی‎تری دارند.
معمولاً صدا و سیما و دیگر رسانه‌های رسمی حکومتی و وابسته همه‌ی اخبار را نمی‌گویند؛ از میان آن اخبار نیز دست به سانسور برده و از محتوا چیزی می‌کاهند و یا به شکل مغرضانه‌ای بر آن می‌افزایند تا به مراد ایدئولوژیک خود برسند. این رویکرد از دو سو بر فضای خبری جامعه تأثیر مخرب می‌گذارد: از یک جهت بر رسانه‌های فرعی و مجازی و از سوی دیگر بر مردم و میل فزاینده‌ی آن‌ها به اطلاعات.
بخش عظیمی از تولیدکنندگان محتوای این رسانه‌ها، عدم اعتماد مردم به رسانه‌های رسمی حاکمیت را فرصتی برای جذب مخاطب می‌بینند و شروع به تولید بی‌وقفه‌ی محتوای فیک می‌کنند. از سوی دیگر مردم تشنه‌اند، تشنه‌ی اطلاعات دست اول. حاکمیت فارغ از سانسور، فرصتی برای خبررسانی به رسانه‌های مستقل نمی‌دهد. بنابراین تولید اخبار فیک فوران پیدا می‌کند؛ این فوران اطلاعات رفته رفته فرصت اندیشیدن و تخیل و تحلیل انتقادی را از انسان می‌گیرد. انتشار گسترده‌ی اخبار کذب و نبود هیچ مرجعی برای سنجش اخبار می‌تواند به تنهایی جامعه را دچار بحران کند. مردم پیرو این اخبار، شاید دست به اقداماتی بزنند که می‌تواند منجر به بدتر شدن و تشدید وضعیت شود.
بحران به اینجا ختم نمی‌شود. نبود آزادی بیان و تغذیه‌ی مردم از رسانه‌های فیک به جای رسانه‌های مستقل و ملی، جامعه و شهروندانش را دچار سردرگمی، ناامیدی و هراس کرده و تأثیرات مخرب روحی عمیقی ایجاد خواهد کرد. خلاصه اینکه سانسور و نبود ازادی بیان چه در اخبار و چه در نقد و بررسی، به هر قصدی که باشد به خصوص در این شرایط بحرانی جز گل آلوده کردن مسیر و باز بحرانی‌تر کردن وضعیت، هیچ ثمری برای مردم نخواهد داشت.

رضا خندان(مهابادی):
در بحران‌های اجتماعی ایران که در چهار دهه‌ی اخیر بسیار بوده‌اند، اولین چیزی که مورد هجوم حکومت قرار می‌گیرد حق سخن گفتن مردم است. در همین چند ماه اخیر جامعه بارها با اتفاق‌های بزرگ روبرو شد و در همه‌ی آنها ابتدا این آزادی بیان مردم بود که مورد هجوم قرار گرفت. در جریان اعتراضات آبان اینترنت به کلی قطع شد و آنان که از اعتراضات سخن گفتند تهدید یا بازداشت شدند. حتی خانواده‌های کشته‌شدگان از مصاحبه و خبررسانی و برگزاری مراسم سوگواری منع شدند. در جریان فرو افکندن هواپیمای مسافربری با موشک پدافند هوایی، آنان‌که از ان حادثه سخن گفتند بازداشت شدند و خانواده‌های کشته‌شدگان تهدید و از گفتن در باره‌‌ی آن منع شدند. همین روزها در جریان پیدایی و شیوع ویروس کرونا باز نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اطلاع‌رسانی و سخن گفتن از بیماری را ممنوع کردند. و این‌همه با بهانه‌ی “جلوگیری از سیاه‌نمایی و انتشار اطلاعات غلط و کمک به دشمن” انجام گرفت و می‌گیرد. در مقابل، خود مقامات و دست‌اندرکاران تا توانستند دروغ گفتند. در باره‌ی اعتراضات آبان، در باره‌ی ساقط کردن هواپیما و در باره‌ی شیوع ویروس کرونا دروغ گفتند و از بازگویی حقیقت خودداری کردند. معلوم است برای فریب دادن و جلوگیری از افشای فریب باید جلوی حرف زدن و اطلاع‌رسانی دیگران را گرفت، باید فضای اطلاع رسانی را یکسر به خود اختصاص داد. نکته اما اینجاست که سرکوب آزادی بیان در چند دهه و برملا شدن انواع نیرنگ‌ها و دروغ‌ها هیچ اعتبار و اعتنایی نسبت به صاحبان قدرت در میان مردم باقی نگذاشته است. پس مردم منابع اطلاعات و خبرگیری و خبررسانی و ابراز نظر خود را نه دستگاه‌ها و ارگان‌های دولتی که در جاهای دیگر می‌جویند. در جو اعتراضی وقتی دستگاه فریب کارآمدی خود را از دست می‌دهد دستگاه سرکوبِ عریان فعال‌تر می‌شود. مشاهده می‌کنیم که در چند ماه اخیر شدت بگیر و ببندها و صدور حکم‌های سنگین بیشتر شده است.
نبود آزادی بیان که ممنوعیت رسانه‌های مستقل از نشانه‌های آن است، یکی از عوامل به وجود آورنده و گسترش دهنده‌ی مصائب و بحران‌های اجتماعی است؛ زیرا به دوام حاکمانی غیر مسئول و غیر پاسخ‌گو و فریبکار، و مردمی ترس‌خورده و غیرپرسش‌گر و مشتت امکان می‌دهد.

Bild könnte enthalten: 4 Personen, Bart

دیدگاهتان را بنویسید

Please enter your comment!
Please enter your name here