بیانیه انجمن قلم ایران (در تبعید) : در آغاز سال نو تحصیلی

0
11

armاز نخستین روز مهرماه، بیش از 12 میلیون دانش آموز روانه محیط های آموزشی می شوند تا مدارج آموزشی را در ایران طی کنند.

بنا بر معیارهای حاکم در مناسبات اسلامی در ایران، روشن است که حضور میلیون ها دانش آموز در محیط آموزشی، انبوهی از دشواری ها و نا بسامانی ها را در پی دارد که تنها اشاره به پاره ای از آن ها، خود سیاهه بلندی از نابکاری های این رژیم را رقم می زند.

آنچه در نگاه و مرتبۀ نخست، نظر را به خود جلب می کند، هزینۀ بالای آموزشی برای هر دانش آموز است که بار سنگینی بر دوش مردم زحمت کش و توده های کارگر وارد می آورد.

همان گونه که آمار های رژیم نشان می دهند، کم ترین هزینه ورود به مدرسه های دولتی، ٧٠٠ هزار تومان و به دبستان های غیردولتی، ۱٠ میلیون تومان است که با توجه به سطح درآمد اکثریت مردم جامعه ما، هزینه ای بسیار سنگین به شمار می آید. این امر سبب می شود که بخش بزرگی از دانش آموزانی که توان پرداخت چنین هزینه ای را ندارند، پشت کلاس های درس باقی بمانند.

در کنار این مسئله باید از وضعیت اسفناک مدرسه های استان های محروم کشور یاد کرد، به ویژه باید به دبستان های بسیار محروم سیستان و بلوچستان اشاره کرد که از کم ترین امکان های آموزشی برخوردارند. بسیاری از دبستان ها که باید برای بیش از نیم میلیون دانش آموزان این منطقه کارایی داشته باشند، حتا سقفی بالای سرشان نیست. کلاس ها، در میان کپَر و حصیر خرما یا چادر برپا می ‌شوند که از کم ترین امکان های آموزشی برخوردارند.

 

کمبود بیش از ۸ هزار آموزگار، نبود سرویس‌های بهداشتی در بسیاری از دبستان های عشایری و روستایی، جابه جایی دانش آموزان با وانت بار در منطقه های روستایی و پیمودن مسافت‌ های دراز، اغلب بیش از ۳ کیلومتر برای رسیدن به کلاس درس، تنها بخش کوچکی از مشکل های آموزشی است که سد راه دانش آموزان منطقه های محروم جامعه ما ست.

وضعیت کودکان کار و خیابان نیز یکی دیگر از دشواری های آموزشی را تشکیل می دهد. این کودکان، به دلیل هایی مانند فقر مالی و فرهنگی خانواده ‌ها، بی ‌سرپرستی و یا شرایط سخت دیگر، از آموزش بازمانده ‌اند.

 

محرومیت کودکان خانواده‌های کارگری و فقیر از آموزش، در حالی است که بنا بر اصل ۳۰ قانون اساسی، دولت موظف است به شهروندان خود تا پایان دوره متوسطه، خدمات آموزشی رایگان ارائه کند.

 

محرومیت کودکان بدون شناسنامه از تحصیل را نیز، باید به این نابسامانی ها افزود. در جامعه ما کودکان بسیاری به دلیل های گوناگون و مختلف، از این حق محروم اند و از آموزش و ادامه آن بازمانده ‌اند. کودکان بدون شناسنامه، جمعیت زیادی از دختران ساکن در برخی مناطق روستایی و محروم، کودکان کار و خیابان و غیره را در برمی گیرد که به دلیل مانع های قانونی (مانند کودکانی که حاصل ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی، به ویژه افغان که ساکن ایرانند اما شناسنامه ندارند) شهروند ایرانی محسوب نمی ‌شوند و با محرومیت تحصیلی مواجهند.

 

کمبود آموزگار و کادر آموزشی نیز، از جمله کمبودهای فراوانی ست که سیستم آموزشی را زیر ضرب برده است. افزون بر این، باید به فرهنگ ارتجاعی مذهبی – مردسالاری و نیز به حاکمیت فرهنگ مردانه بر سیستم آموزشی اشاره کرد که به زنان سهم ناچیزی در این زمینه می دهد و سهم دختران را در سیستم آموزشی کم تر و تعداد بیش تری از آنان را خانه نشین می کند.

 

جداسازی جنسیتی نیز، دورۀ تازه ای از جداسازی در سطحی گسترده است تا حکومت اسلامی ایران بتواند با مهار روابط جنسیتی، موقعیت شکننده و بحرانی خود را حفظ کند.

 

رواج مواد مخدر در میان دانش ‌آموزان و تنبیه بدنی آنان در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، سبب می شود کودکان جامعه ما روزهای وحشت ‌آوری را در مدارس از سر بگذرانند و تنبیه های روحی و ‌بدنی مختلفی را تجربه کنند. این تنبیه ها در موردهایی نیز به مرگ دانش آموزان و یا آسیب بدنی و روانی به آنان منجر می شود.

 

به این سیاهه هم چنین می توان ممنوعیت زبان های مادری مانند کردی، عربی، بلوچی، ترکمنی، گیلکی، لری و آذربایجانی را افزود.

 

و از «جشن تکلیف» در دبستان ها برای دخترانی که به سن 9 سالگی می رسند، یاد کرد و به انجام مراسمی با محور و اولویت «نماز و سجاده و تکلیف» اشاره کرد که از ابتدا می کوشد تفکیک جنسیتی را در ذهنیت کودکان نهادینه کند و زن را در مرتبۀ پایین تری قرار دهد.

 

نماز اجباری در دبستان ها نیز، از دیگر تلاش های حکومتی ست برای سلطه بر ذهنیت کودکان.

برگزاری نماز جماعت در دبستان ‌ها و دبیرستان ها و ترغیب و اجبار دانش‌آموزان به شرکت در آن، از مسئله هایی ست که در آستانه بازگشایی مدرسه ‌ها مطرح می‌شود.

 

شیوه ها و مواد درسی و آموزشی بر اساس راه کارهای تحمیلی اسلامی از دیگر دشواری های نظام آموزشی در ایران به شمار می رود که در عمل، مصداق نقض گسترده حقوق کودک به شمار می آید.

این تومار بلند تبهکاری بخش کوچکی از پدیده وحشتناک مسئله آموزش پیش دانشگاهی در نظام اسلامی ایران ست. این سیاست نابکارانه می کوشد روح آموزشی سالم و تربیت و پرورش روحی و جسمی کودکان جامعه ما را از سن های پایین به بند بکشد و آنان را از رسیدن به یک جامعه انسانی و برابر محروم می کند تا بلکه بتواند از آنان، انسان نمونه اسلامی بار بیاورد.

 

اما، بیش از سی و پنج سال تلاش و جان کندن حاکمیت تبهکار اسلامی، با تمام فشار و تحمیلی که بر تودۀ کودکان جامعه ما وارد می آورد، هرگز قادر نشده است به هدف های شوم خود برسد. خیزش هرباره همین دانش آموزان پرورش یافته در نظام اسلامی، نشان داده است آنان که باد می کارند، توفان درو می کنند.

 

انجمن قلم ایران در تبعید
اول مهرماه 1393

دیدگاهتان را بنویسید

Please enter your comment!
Please enter your name here