جمله چیزها/ فریار اسدیان

0
8

 

 

 

فریار اسدیان

جمله چیزها

۱

هنگام که موج تنت، خاک را می ساید

حقیقت زمین چون است،

وقتی درد، نگاهت را تا کبودی می بَرد؟

سخن بگو!

زیر سقفی که داناتر از سایهٔ بلندِ ماه است.

۲

در سخن جز شرم دیگر نیست

وَ رنگی که در افق، پیموده می شود

رنگِ تاریکِ کابوس و غنچه های مرده است.

۳

طلای سکوت،

زغال می شود.

و خاطره،

آی که نامی داری!

همان چاهِ ناچارِ تهمتن است.

۴

دلتنگ کسی نیستم،

دلتنگ کس نبوده ام

تنها به جستجوی خود بوده ام

وَ به جستجوی آن مَهپاره ای

که بر تنِ شب، موج می زند.

۵

در دهان مردگان چیست،

مگر دُردی خشکیده

در چالهٔ کبودِ آنسوی،

سخن بگوی!

دیدگاهتان را بنویسید

Please enter your comment!
Please enter your name here