0
31

یادداشتی بر کتابِ «آپارتمان شماره‌ی ۵۵» یا « گزارشِ یک زندگی» نوشته‌ی م. روان‌شید

نشر کتاب ارزان(استکهلم)

www.arzan.se

…..

آدم‌ها گاهی نیاز دارند تا گم شوند، گم می‌شوند، خودشان را گم می‌کنند، می‌روند که دیگر نباشند.

گاهی نباید بود، گاهی نباید باشی، گاهی باید گم شده باشی، به شیوه‌ی خودت باید جهان را ترک کنی.

«آپارتمانِ شماره‌ی ۵۵» حکایتِ گم‌شدگی است، حکایتِ رفتن است، حکایتِ «نادرکجایی» و «بی‌درزمانی» است، و این زیباست: گم شدن به شیوه‌ی دلبخواه.

نویسنده‌ای میان‌سال گم می‌شود، یا نه: ناپدید می شود.

نشانه‌ها از بودن می‌گویند و او نیست، نشانه‌ها از عشق به زندگی می‌گویند، و او نیست.

دست‌نوشته‌ها، شعرها، کتاب‌ها و عناصرِ شکل دهنده‌ی زندگی از او می‌گویند و او نیست، او پنهان به تماشا نشسته است.

نویسنده‌ی تنها، گم شده است، یا نه، پنهان به تماشای جهانی نشسته که دوستش ندارد.

 

در مقدمه آمده است: «اين قصه، گزارشِ يك زندگي است، يك زندگي كه به صورتِ واقعي، در بخشي از ذهنِ يك آدمِ واقعي اتفاق افتاده است، ذهني كه به شكلِ كاملا واقعي روي همين زمينِ گِرد و كوچك زندگي كرد. هويتِ يك آدم است در پس‌كوچه، پس‌كوچه‌اي پنهان در نُه‌توهاي ذهني تنها.

اين گزارش واقعي است.

همه‌ي اسناد اين گزارش موجود است، به شهادتِ من كه راوي‌ام و او كه بيرون از ذهن، خداست _ خداي روي زمين …

و اوست كه اصلِ اين قصه را روزی روايت خواهد كرد.»

 

قصه از این قرار است: نویسنده‌ای تنها، به ناگهان ناپدید می‌شود، بی‌هیچ پیش‌زمینه‌ای و خبری. پلیس ماه‌ها تحقیق و تفحس می‌کند، و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که نویسنده باید جایی، کناری، مرده باشد.

پرونده بسته می‌شود و تمامی وسایل و دست‌نوشته‌های خانه‌ی نویسنده جمع شده و در انبارِ اداره‌ی پلیس مُهروموم می‌شوند. این ظاهرا تمامی قصه است، اما در واقع قصه از همین‌جاست که آغاز می‌شود.

نویسنده‌ی گم‌شده، در پناهِ خود ایستاده و نگاه می‌کند، پنهان در پناهی که خود ساخته است.

«آپارتمان شماره‌ی ۵۵» قصه‌ای است که مدام در گذشته و حال در رفت‌و‌آمد است، قصه‌ای که شاید برای نخستین بار باشد که چندین راوی را به کار می‌گیرد. گویا تنها نویسنده‌ راوی نیست، آنکه می‌گوید و می‌نویسد، افرادِ مختلفی هستند که روزی، جایی، در زمانی دور یا نزدیک او را دیده و از او می‌گویند، و البته نویسنده‌ی پنهان نیز، گاه‌به‌گاه و لابه‌لای جریانِ زندگی، خود نیز قلمی می‌زند.

قصه‌ی «آپارتمان شماره‌ی ۵۵» یک سوژه دارد، سوژه‌ای که هیچکس نامش را نمی‌داند. همه جا از او با نامِ «سوژه» یاد می‌شود، «سوژه»ای که خواننده را ترغیب می‌کند تا بشناسدش، ببیندش.

این قصه از چهار بخشِ «آپارتمان شماره‌ی ۵۵»، «جراحی روح»، «بازگشت» و «زندگی» تشکیل شده است، بخش‌هایی که پله‌به‌پله خواننده را با وضعیتِ نویسنده‌ی تنها ـ سوژه ـ آشنا می‌کند و با خود می‌برد، نویسنده‌ای که در خود پنهان شده است، نویسنده‌ای که تماشاچی است نه تماشایی…

 

بخش پایانیِ قسمتِ نخستِ این قصه، در ده سالِ بعد است که روایت می شود، و پایانش اینگونه است:

 

«مرد می‌گوید:

دارم به آپارتمانِ شماره‌ی ۵۵ فکر می‌کنم، بوی خاک می‌شنوم. آپارتمانِ شماره‌ی ۵۵ با آن پرده‌های زرد و نارنجی، با بوی زندگی، لابه‌لای کوچه‌ها گم شد.

گلم! برویم دوباره زندگی کنیم.

 

زن دستِ مرد را می‌گیرد، پارک خالی است، دست در دستِ هم، آرام قدم می‌زنند.

بوی عطرِ ملایمِ آن خانه در پارک می‌پیچد، ده سال است…

زن می‌گوید:

راستی چرا اداره‌ی پلیس و آریا(مامورِ ویژه) اسمِ سوژه را نپرسیدند؟ چرا در هیچ گزارشی اسمی از او برده نشد؟ هیچ کسی اسمش را نپرسید، اسمش را نبرد؟

مسعود! راستی اسمِ سوژه چی بود؟»

 

«آپارتمان شماره‌ی ۵۵» نوشته‌ی م. روان‌شید (مسعود امینی) در زمستانِ ۲۰۱۴ از سوی نشرِ کتابِ ارزان در استکهلم منتشر، و در اختیارِ علاقه‌مندان به قصه‌ی امروز ایران قرار گرفته است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

Please enter your comment!
Please enter your name here