·

فریار اسدیان
گردن یأس زنجیری کنم
دستِ دریغ، می سایم به هم
زخم به دل، ولی دیگر چه غم
چون زبان، یاری می کند،
نیست غمی، ندارم هیچ کم
تا لبِ جامِ می، بوسم به لب
تار و تیره، ره، دشوار هم
حلقهٔ وصل ما، اُستوره ها
فکرتِ بکر زاید زو قلم
ور نه، به باتلاقی در شوی
عمقِ عدم، ببینی هر قدم
صورتِ مهر، تابد بر سما
چهرهٔ ماه بینی در صنم
شاخهٔ نور رخشد بر چمن
چهچه مرغ آید از اِرم
عهد دریغ، خود، آید به سر
مست ز باده، بر کف جام جم
گردن یأس زنجیری کنم
پشتِ ستبرِ غم، آرم به خم