بکتاش آبتین کلاغ روشن – از مجموعه شعر شناسنامه‌ی خلوت

0
3

 

بکتاش آبتین
کلاغ روشن – از مجموعه شعر شناسنامه‌ی خلوت
سوزن آفتاب
بر چشم ورم‌ کرده‌ی خروس
کلاغی روشن
کوچه‌ی تاریک را
بیدار می‌کند!
۲
مرمت انسان
جهنم است بی‌تو زندگی
ای شعر! رویای مرمت انسان
تو را می‌نویسم و
در آستین تمام دنیا
دنبال دستی می‌گردم
که گلوله را
به پرچمی سفید تبدیل کند
شعبده‌ای چنین را دوست دارم.
۳
پیچیده‌گی
پیچیده است مرز
پیچیده است جغرافیا
جهانِ سومِ مظلوم، فقیر، خشن
پیچیده است خودکشی دسته‌جمعی نهنگ‌ها در ساحل
ساده است اما
پاسپورت‌های خفه شده‌ی مهاجر در قایق‌ها
جهانِ سومِ قربانی!
ارزان است نان و مرگ در تو
ای‌کاش تلسکوپ‌ها به‌جای مریخ
به کشف تو برمی‌خاستند
جهانِ سومِ زخمی، غمگین، مرگ‌آلود!
۴
از زخم‌های بزرگ
خط کوچکی باقی می‌ماند،
و از چشم‌های تو
چه بگویم!
خاطره‌ی آرنج‌های تو
بر تخت من گود افتاده!
۵
کلاهی بر سر آزادی
کلاه را از سر آزادی بر‌می‌دارم
نگاه کن
کیست که اینگونه جان خود را به بازی گرفته باشد؟
به آسمان و دریا نگاه می‌کنم
غم‌انگیز و جذاب است دنیا
با این‌همه آیا
اعتصاب شهاب‌سنگ‌ها و
نهنگ‌ها
شجاعانه نیست؟
۶
وطن
درختان با چشمانی سبز
کبوتران با کفن‌هایی سفید
و تو با گونه‌هایی سرخ!
وطنم!
تابوت خورشید
اینگونه از شانه‌های آسمان
بالا می‌افتد!
۷
مهر باطل
پاره خط‌هایی سیاه
و چلواری سفید بر خاطره‌ها!
مهر باطل بر شناسنامه‌ای خلوت
کوچه را شلوغ می‌کند!
۸
رویای ماه
باید حتما صادقانه دروغ بگویم
چند بام آن طرف‌تر
ماه را بر بند پهن کرده‌ام
نگران پلنگی هستم
که از ناخن هایش رویای ماه می‌چکد.
Keine Fotobeschreibung verfügbar.
Alle Reaktionen:

Hassan Hessam, Siamak Mirzadeh und ۲۴۰ weitere Personen

۲۲ Kommentare
۲۶ Mal geteilt
Gefällt mir

 

Kommentieren
Senden
Teilen

دیدگاهتان را بنویسید

Please enter your comment!
Please enter your name here